unavailable
unavailable
همواره کیی از اهداف و دستاوردهای نظریه پردازی در حوزه ی مطالعات اجتماعی خانواده، الگوسازی از این نهاد بنیادین جامعه بوده است. این نظریه پردازی ها بیشتر برآمده از گفتمانی خاص است. از این رو، نوعی دوسویگی معرفت شناسی میان یک الگوی خانواده (به مثابه دستاورد نظریه) و یک گفتمان مشخص وجود دارد. در این مقاله تلاش می شود تا ضمن بازخوانی متون و طبقه بندی آنها و با استفاده از روش تحلیل گفتمان، به بازنمایی دو الگوی خانواده ی مدرن مدنی و ایرانی اسلامی که حاصل دو طیف غالب از نظریه پردازی های مطالعات اجتماعی خانواده در ایران هستند، پرداخته شود. در مجموع به نظر می رسد که علی رغم وجود پاره ای از ویژگی های مثبت که در الگوی مدرن مدنی شناسایی می شود. الگوی خانواده ی ایرانی- اسلامی مزایای بالقوه ی بیشتری دارد.
طلاق یکی از آسیبهای اجتماعی است که تأثیر نامطلوب بر انسجام وکلیت خانواده و ناامنی اجتماع دارد. شواهد علمی موجود مؤید افزایش دو پدیدهی اجتماعی طلاق و معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان است. این مقاله بر اساس نتایج یک مطالعهی ترکیبی با هدف بررسی رابطه بین تجربهی معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج و طلاق در سال 1390 تهیه شده است. در فاز اول، 2031 دانشجوی دختر و پسر 40-18 ساله که به روش نمونهگیری سهمیهای خوشهای از بین دانشجویان متأهل 7 دانشگاه شهر تهران انتخاب شده بودند، مطالعه شدند. فاز دوم شامل 92 نفر از افراد 40-18 ساله با تحصیلات دانشگاهی در شرف طلاق در تهران بودکه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادههای متأهلین فاز اول با دادههای فاز دوم مربوط به افراد در شرف طلاق در مرحلهی تجزیه و تحلیل با هم ادغام شدند. باتوجه به سؤالات مشترک بین دو فاز، ادغام دادهها در سؤالات مشترک انجام شد و با توجه به اهداف تحلیل شدند. براساس نتایج به دست آمده تجربهی معاشرت قبل از ازدواج در بین افراد تحصیلکردهی در شرف طلاق بهطور معنیداری بیشتر از افراد تحصیلکردهی همسردار است. تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد که احتمال خام طلاق در کسانی که قبل از ازدواج روابط پیشرفته با همسرشان داشتهاند، 18/3 برابر بیشتر از افرادی است که تجربهی فوق را نداشتهاند و احتمال خام طلاق در کسانی که روابط پیشرفته با غیر همسر داشتهاند 63/3 برابر بیشتر از افرادی است که چنین تجربهای نداشتهاند. پس از کنترل سایر عوامل مرتبط با طلاق (مانند تحصیلات، سازگاری با همسر، شناخت قبل از ازدواج، تأیید همسر توسط خانواده و وجود طلاق در خانواده درجهی یک همسر)، همچنان احتمال رخداد طلاق با تجربه رابطهی پیشرفته با همسر (OR=5.03, p<0.01) و با غیر همسر (OR=4.27, p<0.01) رابطهی معنیدار داشت.
این مقاله رابطه ی بین ارزش فرزندان با میزان باروری بین زنان شهر تهران را بررسی می کند. تعداد نمونه حدود 600 نفر از زنان متأهل 21 تا 50 ساله ی ساکن مناطق 22 گانه شهر تهران است. 57/2 درصد از افراد مطالعه شده را زنان خانه دار، 30/3 درصد را شاغلین در آموزش و پرورش و 12/5 درصد را شاغلین در وزارت بهداشت تشکیل داده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که 35 درصد از آنها یک فرزند، 35 درصد دو فرزند و 15 درصد سه فرزند دارند. از نظر تعداد فرزندان مطلوب، 25 درصد از زنان داشتن یک فرزند، حدود 66 درصد داشتن دو فرزند و حدود 9 درصد داشتن بیش از دو فرزند را مطلوب دانسته اند. براساس تحلیل انجام شده، هیچ تفاوتی بین گروه های مختلف شغلی زنان و همچنین زنان غیر شاغل درباره ی ارزش گذاری فرزندان وجود ندارد. متغیر سطح تحصیلات در هر دو گروه زنان شاغل و خانه دار با مؤلفه های فواید اقتصادی فرزند و محدودیت ها و فرصت های از دست رفته رابطه ی مستقیم دارد.
در طول چند دهه ی گذشته، تغییرات جمعیّت شناختی گسترده ای در جامعه ی ایران رخ داده و باروری کاهش بی سابقه ای داشته است، به طوری که امروزه میزان باروری در بیشتر مناطق کشور کمتر از سطح لازم برای جایگزینی نسل هاست. بی تردید، هرگونه برنامه ریزی و اقدام عملی برای جلوگیری از کاهش بیشتر باروری در میان خانواده ها، مستلزم بررسی تمایلات فرزندآوری زنان و عوامل و تعیین کننده های آن در مناطق مختلف ایران است. هدف از این مقاله بررسی تمایلات فرزندآوری زنان کُرد همسردار ساکن شهر مهاباد است. داده ها با استفاده از پیمایش انجام شده در میان 700 خانوار نمونه ی شهر مهاباد در فروردین ماه 1391 گردآوری شده است. نتایج نشان می دهد که 61/4 درصد زنان قصد بر توقفّ فرزندآوری دارند. بررسی تمایلات فرزندآوری زنان بر حسب شمار فرزندان در حال حاضر زنده ی آنها گویای آن است که 39/3 درصد زنان بدون فرزند یا با یک فرزند، 77/7 درصد زنان صاحب دو تا سه فرزند و 86 درصد زنان صاحب بیش از سه فرزند تمایل ندارند که فرزند دیگری داشته باشند. تحلیل های دو متغیرّه نشان داد که تفاوت معنی داری بر حسب تمایلات فرزندآوری در میان زنان با ویژگی های اقتصادی اجتماعی، جمعیتّی و فرهنگی متفاوت وجود دارد. نتایج تحلیل چند متغیّره حاکی است که مشخّصه های فرهنگی به تنهایی نمی توانند نقش تعیین کننده ای در پیش بینی احتمال تمایل نداشتن به فرزندآوری داشته باشند. در واقع، ترکیبی از مشخّصه های فرهنگی، اقتصادی اجتماعی و جمعیتّی تبیین بهتری از تمایلات فرزندآوری زنان به دست می دهد. بر اساس این یافته ها باید گفت که در سیاست گذاری های جمعیّتی جدید، سیاست های تشویقی برای افزایش موالید عمدتاً بایستی معطوف و متمرکز بر زنان ازدواج کرده ی بی فرزند یا صاحب یک فرزند باشد.
مقاله حاضر با مسئل هسازی تأثیر اشتغال زنان بر چارچوب فراغتی آنها و با استفاده از صورت اصلا ح شده ی نظریه ی «شکاف فراغتی» آرلی هاچیلد، به مقایسه ی مصرف فراغت در بین زنان شاغل و خانه دار در شهر ساری می پردازد. روش تحقیق مطالعه، از نوع پیمایش و علمی - مقایسه ای است. جامعه ی آماری تحقیق را دو گروه زنان شاغل و زنان خانه دار تشکیل داده و حجم نمونه 300 نفر (150 نفر از هر گروه) است که با روش های نمونه گیری خوشه ای، تصادفی ساده و نظام مند انتخاب شده اند. نتایج نشان داد که اختلاف معناداری در مصرف فراغت در بین زنان شاغل و خانه دار از نظر سه معیار میزان، نحوه و رضایت مندی وجود دارد. نتایج دلالت دوگانه بر تأیید نظریه ی هنِدرسون دارد که معتقد است «یک سایز برای همه مناسب نیست»، یعنی اگرچه در داخل قشربندی زنان نیز الگوی متفاوتی بر مصرف فراغتی حاکم بوده و تفاوت اصلی این الگو در بین زنان شاغل و خانه دار، بیشتر تفاوت در عمق و کیفیت است تا تفاوت در سطح و کمیت، اما مکان اصلی مصرف فراغت در بین زنان شاغل و خانه دار، خانه است.
سالمندی و زنانه شدن سالمندی پدیده ای است که جامعه ی ایران با آن روبه رو است. توجه به مسائل سالمندان به ویژه رضایت از زندگی آنها در نزد سیاست گذاران اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین دینداری و ابعاد مختلف آن با رضایت از زندگی در بین زنان سالمند شهر یزد انجام شده است. این پژوهش با روش کمی و تکنیک پیمایشی انجام گرفت و تعداد نمونه 265 نفر تعیین گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که میزان رضایت از زندگی در بین زنان سالمند شهر یزد در حد متوسطی است و میزان دینداری در بین آنها در حد بالایی قرار دارد. به ترتیب ابعاد پیامدی، اعتقادی، عاطفی و مناسکی بیشترین وزن را در شکل دهی به دینداری در نزد زنان سالمند شهر یزد دارند و همچنین دینداری به طور کلی با رضایت از زندگی رابطه ی مثبت معناداری را نشان داده است. دیگر اینکه ابعاد عاطفی و مناسکی بیشترین ارتباط را با رضایت از زندگی دارند، ولی ابعاد پیامدی و اعتقادی رابطه ی معناداری با متغیر رضایت از زندگی ندارند.
unavailable
unavailable